برگزاری جلسه مبانی حکمت اسلامی در شهرسازی 
 برگزاری جلسه مبانی حکمت اسلامی در شهرسازی 
جلسه مبانی حکمت اسلامی در شهرسازی با حضور آیت الله دژکام، جمعی از اعضای شورای شهر و اعضاء سازمان نظام مهندسی در شورای شهر شیراز برگزار شد.

متن کامل سخنان آیت الله دژکام در این جلسه به شرح زیر است :

بنده در ابتدا تشکر می کنم از مجموعه شورا و دکتر عابدی که در پژوهشکده شورای شهر محوری برای گفت و گو پیرامون مبانی حکمت اسلامی در شهرسازی ایجاد کردند.

نکته اول این است که این نوع کارها به گونه ای نیست که امروز اقدام کنیم و نتیجه آن را فردا مشاهده کنیم، این کار زمان بر است و اگر امروز به فکر گفت و گوهای دقیق عالمانه پیرامون موضوعاتش نباشیم سال های بعد هم به نتیجه نمی رسیم و این جلسه برای من عزیز است چون به این موضوع پرداخته شده است.

از این نوع تصور که متاسفانه گاهی وجود دارد رنج می بریم به خاطر اینکه افراد را نا امید می کند یعنی در یک دوره زمانی معقولی به دنبال نتیجه نیست و یک شبه می خواهد به نتیجه برسد.

رشد و تحول فکری و معنوی و درونی را باید در نیروی انسانی پای کار در حوزه شهرسازی، معماری، مهندسی و عمران ایجاد کنیم تا به مرور در طول زمان در کار و اقدامی که انجام می دهد خودش را نشان دهد، این نکته را خدمت شما یادآوری کردم برای اینکه در اصل قضیه عجله نداشته باشیم.

این کار یک کلان پروژه است که هزینه چندانی نمی برد و از طرفی نگاه هر فردی که به شیراز می آید را می نوازد و می تواند الگویی برای دیگر نقاط باشد و ویژگی این شهر است.

نکته دیگری که خدمت شما عرض می کنم به خاطر اینکه ملموس تر باشد از ضرب المثلی استفاده می کنم که “از کوزه برون همان تراود که در اوست”، ما انسان ها کارهای پیرامون خود را چگونه انجام می دهیم؟به حسب همین ضرب المثل و طبق گفته روانشناسان و فیلسوفان ما همان گونه که می اندیشیم کارها را سامان می دهیم.

درون ما اگر خبری هست در رفتار، فعل و کردار ما خود را نشان می دهد، همه شهر کار ما است و به صورت طبیعی ایجاد نمی شود و ما می سازیم و آنگونه ساخته می شود که در فکر و درون ما است.

شما وقتی وارد فضای سنتی مسیحی می شوید در ساختمان هایشان برای شما پیام دارند و هر جای دیگری نیز همین گونه است.

در این دوره جدید هر چه ایرانی ها میدان داری می کنند باید آنچه درون ما هست را نشان دهیم و در تاریخ بماند که این برهه مربوط به مسلمانان ایرانی بوده است.هر طور می اندیشیم همان طور خواهیم ساخت و خواهیم پرداخت و دیگران از آن بهره می برند.

خدای متعال در آیه ۸۴ سوره اسراء می فرماید ” قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ”، شاکله چیست؟شاکله انسان همان است که در اوست و عمل انسان را می سازد.اگر اینگونه است ما باید بر روی شاکله مهندس، معمار و طراح خود کار کنیم تا او زبان همه ما شود.

در این زمینه آنچه که ما کار کردیم به اندازه چیزی که می خواستیم نیست.بنده برخی از طرح هایی که ساخته شده را بررسی کرده ام که طراح می گوید طراحی اسلامی است و توضیح می دهد اما توضیح او با نوع نگاه ملاصدرا فاصله زیادی دارد، گرچه دلش می خواهد کاری کند اما فاصله دارد چون خود او نمی داند ملاصدرا چه گفته است.

برای توضیح دادن این مسائل فضای مناسبی ایجاد نکرده ایم، یک گوشه هایی کارهایی انجام می شود اما از نقطه مطلوب و مورد نظر خود بسیار فاصله داریم و علتش این است که ما فضای همکاری با سایر گروه های علمی را ایجاد نکرده ایم.

هر چه فیلسوف کاربرد فلسفه را در حیطه معماری و مهندسی نشان دهد این کاربرد بدون اینکه خود مهندس فلسفه را درک کند غیر ممکن است.گرچه جوان عزیز مهندس و طراح ما کار می کند که علاقه مند به ارزش هایی است که می گوییم اما این را شناسایی نکرده است و باید این موضوع به نحوی حل شود و در این راستا مهم است که دانشگاه در این فضا درگیر شود.

بنده با مطالعه می گویم که مسلما ما سه موضوع را به عنوان پارادایم در اصطلاح تمدن غربی و در اصطلاح فلسفه خودمان مبانی داریم که اگر این سه را در مبانی تغییر دهید حتما در نتیجه پژوهش تغییر ایجاد می شود و رقبای ما در تمدن اروپایی اصرار دارند مبانی خودشان دست نخورد.

بنده جلسه ای با هیئت بورد پرستاری کشور داشتم و به آنها عرض کردم شما کتاب آموزش پرستاری را ترجمه می کنید اما ۶ فصل اول کتاب مرجع تدریس رشته پرستاری را ترجمه نمی کنید و مسئله این است که ۶ فصل اول پارادایم ها و مبانی است و نظیر همین را اگر در متون کتاب های مهندسی نگاه کنیم یا ترجمه نمی شود یا تدریس نمی شود و طبق باورهای تمدن رقیب کار می کنیم یعنی قسمت مبانی آنها را حفظ می کنیم و قسمت کار عملی را تدریس می کنیم.

ما باید در مبانی بحث کنیم نه اینکه بدون بحث مبانی آنها را قبول کنیم و رد شویم، اینگونه هیچ کدام از مهندسین ما در آخر با مبانی ما مجتهد نمی شود چون در مهندسی اجتهاد داریم و نوآوری نتیجه اجتهاد است ولی مهندسان آنها مجتهد می شوند یا وقتی در شریف نیرو تربیت می کنیم برای آنها مجتهد تربیت می کنیم چون دقیقا مبانی آنها را مراعات می کنند اما برای خودمان مجتهد تربیت نمی کنیم.

ما نمی گوییم کار مهندسی نکند بلکه باید اجتهاداتش متناسب با تفکر و مبانی خودمان باشد و این مشکل در آموزش ما است، حال قبل از اینکه به اصلاح آموزش برسیم این حلقه را تشکیل داده ایم تا قضیه را ملموس تر کنیم.

این مبانی خشت اول است و “گر نهد استاد کج تا ثریا می رود دیوار کج”، آنچه که مهندس ما می سازد نماد تمدنی است ولی اگر براساس مبانی آنها باشد این نماد کج خواهد بود و باید کار دیگری کنیم.

این نکته در جهان شناسی ، انسان شناسی و معرفت شناسی است و باید این سه مورد مبانی و نحوه اندیشیدن در مورد جهان، در مورد انسان و در مورد دستگاه معرفتی انسان مورد بازنگری ما قرار گیرد که اگر این کار را نکنیم نهایتا هر اقدام و عملی که انجام می دهیم متناسب با نوع نگرش آنها خواهد بود و این در جامعه ملموس است.

امروز نیروی انسانی عزیزی که پرورش داده ایم و استعداد درخشان است به تمدن رقیب رفته و متناسب با آنجا کار می کند پس باید شروع به کار کنیم و به مرور تغییر کند و زمان می برد.

خواهش بنده این است در این گفت و گوها که شروع کرده ایم مثلا در بحث جهان شناسی و جهان بینی مشخص کنیم از نظر تقسیم بندی فلسفه اروپایی ها فلسفه ملاصدرا جزء کدام دسته قرار می گیرد؟ما رئالیسم هستیم یا ایده آلیسم؟اگر رئالیسم هستیم و طیفی از فلسفه های رئالیسم داریم کجای این طیف قرار می گیریم؟ما خط فاصله با آن فیلسوف اروپایی را باید بشناسیم و اگر این خط فاصله را درک نکنیم شرایط همین طوری می شود که امروز داریم.

فلسفه ما یک ویژگی دارد و آن نقطه ویژه را اگر مهندس خوب فهمید همان را در کاری که ارائه می کند نمود می دهد و به نتیجه مطلوبی که می خواهیم می رسیم.

اینکه به نظر بنده سوای مطالعاتی که عزیزان به صورت شخصی دارند یک جلسه دورهم نشستن و ارائه دیدگاه ها به صورت ثابت و مستمر باید شکل گیرد تا از افکار همدیگر اطلاع پیدا کنیم، وقتی همدیگر را نمی شناسیم با همدیگر نمی توانیم همکاری کنیم، مجمع عالی حکمت فرصتی برای این گفت و گوها ایجاد می کند.

  • نویسنده : مریم توانا