کتاب آییین آیینه خوانش کتاب الصداقه و الصدیق ابوحیان توحیدی شیرازی در فرصت امروز ، تالیف دکترمحمدرضا خالصی استاد دانشگاه ، پژوهشگر ، نویسنده ، شاعر و خوشنویس معاصر به عنوان سی امین اثر این نویسنده منتشر و روانه بازار شد .
کتاب آیین آیینه به مقوله فلسفه دوستی در جهان معاصر و شباهت های این تفکر با اندیشه ابوحیان توحیدی شیرازی در کتاب الصداقه و الصدیق که تنها کتاب مستقل در زمینه دوستی در تمدن اسلامی ـ ایرانی است پرداخته ، این کتاب ، در دو فصل ۱ـ دوستی و نادوستی در جهانِ امروز و ۲ـ ابوحیان توحیدی شیرازی و دوستی سامان یافته ، فصلِ اول شاملِ بخش های : ۱ ـ انسان / حیوان سیاسی / اخلاق ۲ ـ انسان و چالش های امروز ۳ ـ انسان / نادوستی / جنگ ۴ ـ انسان / نادوستی / خشونت ۵ ـ انسان / نادوستی / خشونت های سیاسی ۶ ـ انسان / معنای زندگی / دوستی به مثابه زندگی ۷ ـ انسان / نادوستی / تنهائی ۸ ـ انسان / دوستی
۹ ـ انسان / دوستی / نگاه انتولوژیکال ۱۰ ـ انسان / دوستی سیاسی / اجتماعی ۱۱ ـ انسان / دوستی / دیگر بودگیو فصلِ دوم شاملِ بخش های : ۱ ـ ابوحیان / قرنِ چهارم / رنسانس اسلامی ۲ ـ ابوحیان / قرن چهارم در یک نگاه ۳ ـ ابوحیان / زندگی ۴ ـ ابوحیان / کتاب سوزی ۵ ـ ابوحیان / معرفت شناسی / انسان ۶ ـ ابوحیان / انسانی ترین فیلسوف ۷ ـ ابوحیان / انسان / پرسش های انسانی ۸ ـ ابوحیان / قدرت های سیاسی ۹ ـ ابوحیان/ برترین نویسنده ۱۰ ـ ابوحیان / دوستی است .
این کتاب در ۶۷۷ صفحه از سوی انتشارات پرتورخشید منتشر و روانه ی بازار کتاب شده است .
نویسنده در مقدمه کتاب می نویسد : حکایتِ این کتاب ، روایتِ غریبی است ، نخست قرار بود مقالتی شود ادامه مقالات پیشینِ من با عناوین دوستی و نادوستی در اندیشه ابوحیان توحیدی شیرازی و پارادایم های دوستی در قرنِ چهارم و تحقیق و تدقیقی دگر باشد در کتاب الصداقه و الصدیق آن نابغه بزرگ ، اما هنگامی که بدان روی آوردم پرسشی در ذهنم خار خار می کرد ، پرسشی که پاسخ به آن ، منجر به تألیف این کتاب شد ؛ آن پرسش این بود :
ابوحیان آن چنان که بعد از این خواهم آورد در اواخرِ عمر ، تمامِ کتاب های خویش را سوزانده و از میان بُرده است که دلایل و چگونگی این کار را پس از این بَرشمردم ، اما پرسشم از خود این بود : او که تمامِ نوشته های خویش را به شعله های آتش سپرده و خاکستر ستانده ، چرا در آخرین روزهای حیاتِ خود ، کتابِ نیمه کاره الصداقه و الصدیق را به اتمام رسانده ؟ اگر تصمیم بر این گرفته تا نوشته و نگاره ای از او باقی نماند ، پس چگونه باز زحمتِ تألیفِ کتابی را به دوش کشیده که سی سالِ تمام آن را رها کرده ، ندیده و دل بدان نسپرده است ؟ کتاب سوزانش چیست و نگارش کتابِ جدیدش از کجاست ؟ آیا پس از کتاب سوزانش ، از این کار پشیمان شده ؟ باز بدان بازگشته ، عهدِ بسته ، شکسته ، و باز به قلم پیوسته و کتابی دگر نوشته است ؟
شواهدِ زیستی او ، این مطلب را تأیید نمی کند ، بازمانده ی سالِ۴۰۰ هجری از او تنها دوکتاب است و بس ؛ آن کلکِ رشک بر انگیز سحار ، چونان ذوالفقار علی در نیام و زبانِ سعدی درکام بماند ، او را در سر ، هوای نوشتن نبود و قرار گفتن ، به کُنجی نشستن و دَم فرو بستن ، روی آورد ، زمانه را با او سرِ مهربانی نبود و او راسرِ دُرافشانی و سخن دانی …. کُنجی گُزید و زهر تنهائی چشید و دَم فرو بست و از هر چه بود و نبود ، رَست . اما پرسش من هم چنان باقی است ؛ چرا کتابِ نیمه نوشته ی دوستی را بعد از آن همه ناامیدی و تلخی و دل شکستگی و دل سوختگی به دست گرفت و بازنوشت ؟
نویسنده در مقدمه و در جایی دیگر اضافه می کند :
او در اواخرِ عمر بدین نتیجه رسید که در مقابلِ این تَشتت ها و تفرق ها و چالش ها و کشمکش ها ، منازعه ها و مناقشه ها ، مناقره ها و مهاجمه ها ، ماتم ها و محنت هائی که انسان زمانِ او بدان ها دچارند ، تنها و تنها یک راهِ حل وجود دار و آن دوستی است ؛ بشر بی کیمیای دوستی ، به سعادتی دست نمی یابد ، آن چه قرنِ او را به تباهی و مناهی ها کشانده بود نبود ارتباطِ انسانی صحیح بود.
اما پرسش دیگری نیز ذهن مرا به خود مشغول می داشت و آن این بود که از آن نوشتار ، بیش از هزار سال می گذرد ، آیا این مهم ، هنوز دغدغه ی انسانی است ؟
آیا می توان امروز نیز از آن متنِ کهن بهره بُرد ؟ آیا انسانِ امروز هنوز برای ادامه ی حیاتش به دوستی نیازمند است؟ آیا بازخوانی متونِ کهن برای درمانِ آلامِ انسان امروز ، که زندگی اش از بُن با دیروزش متفاوت است، کارساز است ؟ و ده ها پرسشی این گونه ، ذهنِ مرا فرا گرفته بود , پس به سراغِ اندیشه و آثار اندیشمندانِ معاصر رفتم که آن ها نیز به مقوله دوستی پرداخته بودند ، باید سراغِ متفکرانِ غربی می رفتم ، پس بخشِ عمده ای از این کتاب به تتبع و تفحص و تعمق در این آثار اختصاص یافت ، نتیجه ی این تحقیق و تدقیق درست همان گونه بود که می پنداشتم دوستی کلیدواژه ای بود که امروز نیز می توانست ما را به سرمنزلِ مقصود که همان ارتباط سالمِ انسانی است پیش بَرَد و درمانِ بسیاری از آلامِ امروز باشد .
- نویسنده : مریم توانا



































